مهمانی پدربزرگ ها
وقتی با افتخار از پدر بزرگت صحبت می کنی و احساس قشنگی که از ایشان داری بیان می کنی ،
کلاس پر از بوی یاس می شود .
هفته ای که گذشت چند دقیقه ای مهمان خاطرات بچّه ها با پدربزرگ های عزیز بودیم .
امیر محمّد با عینک و تسبیح پدر بزرگ اومده بود ...
او با عینک و تسبیح پدربزرگش ، احساس بزرگی می کرد .
امیر محمّد از پدر بزرگی هم که پیش خدا رفته بود صحبت هایی برای ما داشت .
سیّد سبحان یکی از کتاب های پدر بزرگ را با خودش آورده بود و خاطراتش ، شنیدنی بود.